فواید و خطرات کارآفرین سازمانی
فواید و خطرات کارآفرینی سازمانی
خیلی از کارآفرینان، وقتی هنوز برای فرد دیگری کار میکنند، مقدمات کارآفرینی کسبوکار خود را فراهم میکنند.
کارآفرین سازمانی بودن به شما این امکان را میدهد تا از منابع و ارتباطات سازمان برای کار کردن روی ایدهی خود استفاده کنید و با خیال آسوده علاوه بر انجام وظایف شغلیتان، دانش و مهارتهای خود را افزایش دهید.
وقتی میبینید که میتوانید مشارکتی مهم در سازمان یا تیمتان داشته باشید و به اهداف و چشماندازهای بزرگ خودتان دست پیدا کنید، رضایت شغلی، اعتبار و اعتماد به نفس تان افزایش پیدا میکند.
با این حال، همهی سازمانها برنامههای رسمی برای کارآفرینی سازمانی ندارند و ممکن است
مدیران سازمانتان، این را وظیفهی خود ندانند که از افرادی که در مسیر خود گام برمیدارند، حمایت کنند.
سازمانتان را در جریان فواید کارآفرینی سازمانی قرار دهید
کارآفرین سازمانی بودن نه تنها برای مسیر شغلی و رشد فردی شما مفید است،
بلکه فواید بسیاری نیز برای سازمانتان دارد.
اولین فایدهای که برای سازمان دارد این است که تا زمانی که در آنجا کار میکنید، هر خلاقیت و نوآوری که انجام دهید، به نام آنها ثبت خواهد شد. اگر ایدهها و ابتکارات شما موفقیتآمیز باشند، میتوانند به محصولات جدید و فرصتهایی منجر شوند
که نهایتا باعث رشد سازمان و تجارتی که در آن کار میکنید شوند. سازمان میتواند به بازارهای جدید راه پیدا کند و همچنین رضایت مشتریان خود را افزایش دهد.
شرکتهایی که از کارآفرین سازمانی حمایت میکنند، اغلب دارای فرهنگ مستحکمتر و غنیتری هستند
و بهتر میتوانند افراد مستعد را به خود جذب کنند و آنها را در سازمان نگه دارند.
چرا که کارکنان و اعضای تیمها ترجیح میدهند
فرصت رشد مهارت های رهبری و رشد و توسعهی شغلی را درون سازمان خود تجربه کنند،
و اگر نه، مجبور می شوند در جستجوی فرصتهای بهتر به جای دیگری بروند.
بعضی از شرکتها مانند «۳M»، «AT&T»، «DuPont»، گوگل، سونی و تویوتا به شکلی پویا، کارآفرینی سازمانی را تشویق میکنند.
برای مثال، ۳M سیاستی دارد که به دانشمندانش اجازه میدهد ۱۵ درصد از وقت خود را صرف پروژههای شخصی کنند،
همچنین در دریم وورکس (DreamWorks)، اعضای تیمها میتوانند در کلاسهایی شرکت کنند که به آنها میآموزد چطور قبل از اینکه ایدههای خود را با مدیران سازمان در میان بگذارند، آنها را پرورش دهند.
با این حال، همهی سازمانها هم از کارآفرینان استقبال نمیکنند.
سازمانهای محافظهکار و ریسکگریز، معمولا خیلی سخت حاضر میشوند ریسک نوآوریها و ابتکارات جدید را بپذیرند و این باعث میشود
که ناخواسته با کارآفرینان خصومت داشته باشند و از آنها حمایت نکنند.
همچنین در زمان ریاضت یا رکود اقتصادی، ممکن است سازمانها بودجه و منابع مالی و همچنین انسانی لازم برای پشتیبانی از ابتکارات جدیدی که احتمال دارد با شکست مواجه شوند، را نداشته باشند.
دیدگاهتان را بنویسید