All posts by علیرضا عبادالهی

به شما کمک می کنم در حوزه پولسازی هم درآمدتان را بیشتر کنید و هم با سرمایه گذاری به رهایی کامل مالی برسید.همچنین کارآفرینی را به عنوان یک راه برای درآمدزایی بیشتر به شیوه های منطبق بر اوضاع واقعی کشور آموزش می دهم

چطور در یک روز کسب و کار خودم را راه بیندازم؟

در این آموزش کوتاه قصد دارم به ببینم که چطور در یک روز کسب و کار خودم را راه بیندازم؟

ی جمله خودمونی

اگر شما در حدود سن بالای 18 سال باشید، امکان سرمایه گذاری حداقل ده میلیون تومان را داشته باشید و اینقدری ریسک پذیر باشید که آن را به خطر بیندازید این آموزش مخصوص خود شماست.

اما چگونه؟

یکی از امکان هایی که امروزه برای ایرانی ها ایجاد شده است که شاید در قبل چندان نمی شد به آن اتکا کرد اینترنت پرسرعت است که با خود مزیت های زیادی را برای ما فراهم کرده است.

مزیت من کجاست؟

از جمله مزیت هایی که می توان نام برد فروشگاه های اینترنتی است. شاید بگویید من که پول و توان راه اندازی و اداره یک فروشگاه اینترنتی را ندارم، پس تکلیفم چیست؟ صبر کنید اگر بگویم دیجی کالا برای شما چی؟ در کنار دیجی کالا باسلام و ترب هم هستند. این مارکت پلیس ها به شما این امکان را می دهند که فروشگاه خود را راه بیندازید و هر محصولی که ممکن است را آنجا بفروشید یک چیزی شبیه سایت آمازون در آمریکا.

مثال بزن

برای مثال در سایت باسلام و اپلیکیشن آن شما می توانید با بارگزاری سه محصول غرفه شخصی خود را راه یندازید و از امکانات وسئو آن برای غرفه شخصی خود استفاده کنید.

همین موضوع برای دیجی کالا هم میسر است کافی است آموزش های لازم را در دیجی کالا ببینید و فروشگاه خود را در درون آن راه بیندازید.

پس معطل نکنید اگر واقعا می خواهید بدانید  چطور در یک روز کسب و کار خودم را راه بیندازم؟  کافی است سری به این سایت ها بزنید.

تکنیک طوفان ذهنی

روش ها و تکنیک های خلاقیت و نوآوری

تکنیک های خلاقیت به عنوان ابزاری برای رشد خلاقیت و افزایش توان حل خلاق مسئله کمک شایانی به توان فرد در تمام مراحل خلاقیت و فرآیند حل خلاق مسئله می نماید. به عبارت دیگر هر یک از تکنیک های خلاقیت، مرحله یا مراحلی از فرآیند خلاقیت را تقویت می کنند. این تکنیک ها فردی و گروهی می باشند که تکنیک های فردی شامل: توهم خلاق و DOIT  و تکنیک های گروهی شامل طوفان فکری، دلفی، سینکتیکس و تکنیک های مشترک شامل اسکمپر، در هم شکستن مفروضات، چرا، مورفولوژیک است. محور اصلی تمام این روش‌ها و تکنیک‌ها، شکستن قالب‌های ذهنی است.

تکنیک طوفان ذهنی

طوفان ذهنی که یکی از شیوه های برگزاری جلسات و مشاوره و دستیابی به انبوهی از ایده ها برای حل خلاق مسائل می باشد در سال 1938 توسط الکس اس آزبورن ابداع شد. این واژه هم اکنون در واژه نامه بین المللی وبستر اینگونه تعریف می شود:

اجرای یک تکنیک گردهمایی که از طریق آن گروهی می‌کوشند راه حلی برای یک مسئله به خصوص با انباشتن تمام ایده هایی که به طور خود به خود و درجا به وسیله اعضا ارائه می شود بیابند.

تفاوت های طوفان ذهنی فردی و گروهی:

طوفان ذهنی فردی با تولید طیف گسترده تری از ایده ها همراه است و کمتر منجر به ایده هایی کارا و عملی می شود. نکته ی جالب توجه این است که فرد به هنگام انزوا از گروه دیگر ترسی از انتقاد ندارد و بدون هیچ گونه محدودیتی از طرف اعضا برای تجزیه ایده ها آزاد می باشد. اما مزیت طوفان گروهی این است که مشکلات ایده ی فرد به وسیله تجربه و خلاقیت افراد دیگر حل می شود و از بین می رود. اگر بخواهیم نتیجه مطلوب‌ تری از طوفان ذهنی داشته باشیم می توانیم این دو نوع طوفان ذهنی را ترکیب کنیم.

تکنیک طوفان ذهنی از جمله مهمترین تکنیک های مورد استفاده در خلاقیت است که در کارآفرینی بسیار پر ارجاع است.

خلاقیت در کارآفرینی

نقش خلاقیت در کارآفرینی چیست؟

کارآفرینی بر دو نوع فردی و سازمانی است که در هر دوی آن ها، خلاقیت نقش کلیدی دارد. به طور کلی، خلاقیت مبنای کارآفرینی است، یعنی برای این که شما کارآفرین باشید، حتماً باید خلاق باشید. شکل گرفتن ایده های نو در ذهن شما نیازمند خلاق بودن شما می باشد

روش ها و تکنیک های خلاقیت و نوآوری

تکنیک های خلاقیت به عنوان ابزاری برای رشد خلاقیت و افزایش توان حل خلاق مسئله کمک شایانی به توان فرد در تمام مراحل خلاقیت و فرآیند حل خلاق مسئله می نماید. به عبارت دیگر هر یک از تکنیک های خلاقیت، مرحله یا مراحلی از فرآیند خلاقیت را تقویت می کنند. این تکنیک ها فردی و گروهی می باشند که تکنیک های فردی شامل: توهم خلاق و DOIT  و تکنیک های گروهی شامل طوفان فکری، دلفی، سینکتیکس و تکنیک های مشترک شامل اسکمپر، در هم شکستن مفروضات، چرا، مورفولوژیک است. محور اصلی تمام این روش‌ها و تکنیک‌ها، شکستن قالب‌های ذهنی است

تکنیک طوفان ذهنی

طوفان ذهنی که یکی از شیوه های برگزاری جلسات و مشاوره و دستیابی به انبوهی از ایده ها برای حل خلاق مسائل می باشد در سال 1938 توسط الکس اس اسبورن ابداع شد. این واژه هم اکنون در واژه نامه بین المللی وبستر اینگونه تعریف می شود:

اجرای یک تکنیک گردهمایی که از طریق آن گروهی می‌کوشند راه حلی برای یک مسئله به خصوص با انباشتن تمام ایده هایی که به طور خود به خود و درجا به وسیله اعضا ارائه می شود بیابند. جالب است که این تکنیک بسیار در بحث خلاقیت در کارآفرینی موثر است چراکه یک ذهن به حل موضوع نمی پردازد.

تفاوت های طوفان ذهنی فردی و گروهی:

طوفان ذهنی فردی با تولید طیف گسترده تری از ایده ها همراه است و کمتر منجر به ایده هایی کارا و عملی می شود. نکته ی جالب توجه این است که فرد به هنگام انزوا از گروه دیگر ترسی از انتقاد ندارد و بدون هیچ گونه محدودیتی از طرف اعضا برای تجزیه ایده ها آزاد می باشد. اما مزیت طوفان گروهی این است که مشکلات ایده ی فرد به وسیله تجربه و خلاقیت افراد دیگر حل می شود و از بین می رود. اگر بخواهیم نتیجه مطلوب‌ تری از طوفان ذهنی داشته باشیم می توانیم این دو نوع طوفان ذهنی را ترکیب کنیم

تکنیک “چرا؟”

تکنیک “چرا” دقیقا مثل چراهای مکرر کودکی است که کودکان برای گسترش فهم خود از دنیای اطرافشان از والدین می پرسند. اما با این تفاوت که در بزرگسالی باید یاد گرفته هایمان را زیر سوال ببریم. سادگی این تکنیک باعث شده است، بسیاری از مردم متوجه اهمیت و نقش آن نشوند و این تکنیک برای ایده یابی و ایده پردازی به کار می رود. به عنوان مثال برای شناسایی و تعریف درست و کامل مسئله می توان از این تکنیک استفاده کرد. بلکه استفاده از این تکنیک به ما کمک می کند تا موقعیت و وضعیت را بهتر و روشن تر مشخص کنیم و در فرآیند آن به ایده های جدیدی دست یابیم. و با ایجاد خلاقیت در کارآفرینی موجب بروز اتفاق های نو در کسب و کارمان شویم.

تکنیک توهم خلّاق

خیلی اوقات آنچه را که فکر می کنیم واقعیت است، واقعیت نیست. واقعیت ها با پنج حس انسان درک می شوند. چیزهایی که چشم می بیند و طوری که مغز آن را تفسیر می کند باعث این خطا می شود. چشم می بیند، اما وظیفه ی ذهن چیز دیگری است. کار ذهن مرتب کردن، دسته بندی و قابل فهم کردن جرقه هایی است که پس از دیدن، مغز آن را ایجاد می کند بنابراین تصاویری که در ذهن است، کپی مستقیم اشیاء نیست بلکه کدهای خلاصه ای است که از طریق شبکه ی عصبی مغز می رسد. منظور و هدف این تکنیک این است که شما بتوانید با قدرت توهم بعضی از اوقات با خطاهای عمدی طور دیگری به مسائل نگاه کرده تا بدین وسیله اصل و واقعیت موضوع را دریابید. این سعی باعث می شود مقداری اطلاعات از شکاف های موجود در بافت های عصبی، آزاد شده و به وسیله پیوند با اطلاعات قبلی، الگوی ذهنی جدیدی ساخته شود و یا موضوع از الگوی ذهنی قبلی به الگوی دیگری انتقال یابد.

تکنیک پی. ام .آی (P.M.I/Plus Minus Interesting)

یکی از ارزش های این تکنیک آن است که انسان را مجبور می سازد تا دقایقی بر خلاف قالب های ذهنی اش تفکر کند و به مرور نسبت به قالب های ذهنی خود آگاه تر و مسلط تر شود، لذا آمادگی ذهنی بیشتری برای خلاقیت پیدا می کند. نام این تکنیک بر گرفته  ازحروف اول سه کلمه Plus به معنی افزودنی،Minus  به معنی کاستن وInteresting  به معنی جالب می باشد. روش کار چنین است که ابتدا فرد توجهش را به نکات مثبت موضوع یا پیشنهاد و سپس به نکات منفی و نهایتاً به نکات جالب و تازه آن که نه مثبت است و نه منفی، معطوف می کند و در پایان نسبت به تهیه لیست نکات مثبت یا مزایای موضوع، لیست موانع، محدودیت ها و نکات منفی موضوع و لیست نکات جالب و تازه موضوع اقدام می کند. یکی از مهمترین کاربردهای این تکنیک زمانی است که نسبت به یک قضیه اطمینان داریم، نه مواردی که نسبت به آن شک و ابهام داریم. به عبارت دیگر هر چه نسبت به موضوعی بیشتر بدبین یا خوش بین باشیم استفاده از این تکنیک کارگشاتر و اثر بخش تر خواهد بود. برای یافتن نکات جالب کافی است که جمله ی “چقدر جالب می شود اگر..” را کامل کنیم. به دنیای خلاقیت در کارآفرینی خوش آمدید.D:

تکنیک  DOIT

نام این تکنیک از حروف اول چهار کلمه ی Define به معنی تعریف کردن Open به معنی باز کردن Identify به معنی شناسایی Transform به معنی تبدیل کردن، تشکیل شده است. منظور از انتخاب این واژگان این است که برای حل مشکل لازم است ابتدا موضوع و مسئله را دقیق تعریف و مشخص نمود. سپس ذهن را برای راه حل های مختلف باز نگه داشته تا بهترین راه حل شناسایی و در نهایت آن را به عمل تبدیل کرد.

تکنیک شکوفه ی نیلوفرآبی

این تکنیک توسط یاسوآماتسومورا طراحی و ارائه شده است. طرح این ایده بر گرفته از شکوفه نیلوفر آبی می‌باشد بدین صورت که گلبرگ های شکوفه نیلوفر آبی به دور یک هسته مرکزی خوشه می زنند و از آن نقطه گسترش می یابند. با ایجاد پنجره هایی مشابه با پنجره های مورد استفاده در برنامه کامپیوتری، بخش هایی از یک تابلوی ایده را می توان به صورتی تقسیم بندی کرد که یک موضوع اصلی برای استخراج ایده در پنجره های جانبی، مورد استفاده قرار گیرد به نوبه خود مراکز مجموعه های جدید پنجره را تشکیل می دهد.

تکنیک چه می شود اگر….؟

به طور کلی برای خلاقیت باید فکر، از قالب های ذهنی، شرایط موجود، پیش فرض ها، عادات و استانداردها آزاد شود تا بتواند موضوع را از زوایای مختلف رویت و ایده های جدیدی را تداعی کند. بر همین اساس این تکنیک کمک شایانی به آزاد سازی فکر برای جمع آوری ایده های جدید می کند. در این روش توصیه می شود برای یافتن ایده های جدید از سوالات “چه می شود اگر…؟” استفاده کنید و آن را به قدری تکرار و تمرین کنید که برایتان یک عادت شود. از این تکنیک می توان برای یافتن افزایش قدرت خلاقیت بدون داشتن موضوع به خصوصی استفاده کرد،ضمن اینکه به عنوان یک تفریح یا شوخی و سرگرمی در همه ی اوقات قابل استفاده است.

تکنیک اسکمپر SCAMPER

در طول روز ایده های جدید زیادی در ذهن انسان موج می زند که بعضی از آن ها واقعا با ارزش و بعضی بی ارزشند. اما تا زمانی که آن ها را شکار نکنیم نمی توانیم بگوییم کدام ارزشمند است. چرا که فرآیند خلاقیت و نوآوری از تصور شروع می شود و پس از مهندسی، تصور تبدیل به ایده می گردد. برای رسیدن به یک ایده لازم است ابتدا اجازه دهیم تصورمان به آسمان صعود کند، سپس آن را به زمین آورده و مهندسی کنیم. یعنی آن را بررسی، ارزیابی، تجزیه، تحلیل، ترکیب، تکمیل و تصحیح نماییم تا به یک تصور مهار شده یعنی «ایده» دست یابیم و این ایده وقتی ارزش بررسی و تجزیه و تحلیل دارد که خواب را از شما گرفته باشد. اگر ایده ها مدیریت نشوند، این قدرت خلاقه به سرعت می تواند تبدیل به یک ضعف شود و کاری را که باید انجام دهیم ، کنترل و سازماندهی ایده هاست.

کاربرد اصلی اسکمپر:

کاربرد اصلی این تکنیک بر پایه ایده‌یابی فردی طراحی شده است که می تواند به نحو بسیار اثر بخشی برای گروه ها نیز مفید باشد. هدف اصلی این تکنیک قدرت تصور است تا آن را در جهات و ابعاد مختلف و ضروری به حرکت درآورد. این تحریک به وسیله یک سری سوألات تیپ و ایده برانگیز صورت می گیرد که شخص در رابطه با مسئله مورد نظرش، از خود سوأل می کند و در نهایت با افزایش ایده ها، کیفیت ایده ها تضمین و ارتقاء می یابد. واژهSCAMPER  از ابتدای حروف واژه های سوأل برانگیز گرفته شده که در دستیابی ایده های نو بسیار موثر است.

_ حرف S بر گرفته از کلمه Substitutie به معنی جانشین سازی است و اینکه چه مواردی را می توان به جای موارد فعلی به کار برد؟

به جای او چه کسی را می‌توان به کار گمارد؟

از چه فرآیند دیگری می توانیم استفاده کنیم؟

_ حرف C بر گرفته از کلمه Combine به معنی ترکیب کردن است.  اینکه :

موقعیت و وضعیت فعلی با چه چیز دیگری می تواند مخلوط شود؟

مثال : اگر در زندگی روزمره به پیرامون خود دقت کنید به ایده برانگیز بودن این سوال پی خواهید برد. کالاهایی چون دستمال کاغذی با رایحه ی دل انگیز، کفش های کودکان که هنگام راه رفتن صدا می دهند، یا چراغی که در پاشنه ی کفش روشن می شود، همه حاصل این سوال است.

_ حرف A بر گرفته از کلمه Adapt به معنی رفاه، سازگاری و تعدیل کردن است. پاسخ به اینکه :

آن را شبیه چه چیزی می توانیم بسازیم؟

مثال : ایده ی نوشیدن نوشابه با نی ، یک ایده ی خلاق است که خمیده کردن و به صورت L در آوردن نی سبب راحتی و زیبایی بیشتر شده است.

_ حرف M بر گرفته از کلمه Maginfy/Modify به معنی تغییر/بزرگ سازی است. اینکه :

اگر رنگ، سرعت، شکل و .. را تغییر دهیم چطور می شود؟

آیا باید بزرگ تر، قوی تر و با ارزش تر گردد؟

چرا آن را چند برابر نکنیم؟

برای مثال : چند مداد بزرگ و غول پیکر می تواند طرح بسیار زیبایی به ورودی یک دانشگاه بدهد، یا یک کپسول آنتی بیوتیک را می توان چند هزار برابر کرد و به عنوان تابلو یک داروخانه مورد استفاده قرار داد.

_ حرف P بر گرفته از کلمه Put to other purposes/Uses به معنی استفاده در سایر موارد است. پاسخ به اینکه :

چه استفاده ای از مواد زاید آن می توان کرد؟

با محصولات مردود شده یا ایده های شکست خورده چه می توان کرد؟

مثال: روزی نوجوانی این سوال را از خود پرسید که «چه استفاده ای می توانم از این ماشین چمن زنی خراب بکنم؟» سپس ماشین چمن زنی را به دوچرخه ی خود وصل کرد و بدین طریق اولین موتور گازی دنیا متولد شد. آن نوجوان “سویی شیرو هوندا” بود که اکنون یکی از بزرگ‌ترین خودروسازان جهان است.

_ حرف E بر گرفته از کلمه Eliminate به معنی حذف کردن است.

چگونه می توان آن را متراکم تر و فشرده تر کرد؟

چه می شود اگر کوچک تر شود؟

چه چیزی را می توان حذف کرد؟

آیا می توان این عمل را سریع تر انجام داد؟

مثال : حذف سیستم میکروفن سبب ساخت میکروفن های یقه ای و حذف سیم تلفن موجب ساخت گوشی های تلفن همراه شد.

_ حرف R بر گرفته از کلمه Reverse/Rearrenge به معنی بازآرایی/معکوس سازی است.

مثال : اگر به جای جمله ی “بعد از فروش پس گرفته نمی شود.” در مقابل مشتری ها  بنویسیم “بعد از فروش پس گرفته می شود” چه اتفاقی خواهد افتاد؟ آیا مشتری با اطمینان بیشتری خرید نخواهد کرد؟ ‘

کشف قانون جاذبه توسط نیوتن نیز حاصل این سوال ساده بود “چرا وقتی سیب از درخت جدا شد، به طرف پایین آمد و بالا نرفت؟ ”

در نظر داشته باشیم که در بعضی از کتاب های خلاقیت، حرف ابتدای کلمه ی rearrange برای R آمده است که به معنی چیدمان دوباره و تغییر در ترکیب است و سوالات زیر را می توان برای آن به کار برد:

به چه نحو دیگری می توان در ترتیب قرار گرفتن این ها تغییر ایجاد کرد؟

چه زمان دیگری برای آن کار بهتر است؟

به یاد داشته باشید که اگر دو روش برای انجام کاری وجود دارد، شما باید بدنبال روش سوم برای انجام آن بگردید!

تکنیک در هم شکستن مفروضات

یکی از موانع مهم خلاقیت، مفروضات قبلی است که نا خودآگاه اجازه نمی دهد فکر در همه جهات به حرکت در آید بسیاری از مفروضات قبلی ممکن است در اصل همان زمانی که در ذهن ما ایجاد شده اند، غلط باشند، مثل خطر ناک بودن دوچرخه در ذهن کسی که خواب تصادف شدید با دوچرخه را دیده است. بسیاری از آن ها به مرور زمان اعتبارشان را از دست داده اند یا بسیاری از آن ها به دلیل تغییر شرایط بی اعتبار شده اند. اما مسئله این است که فرد متوجه این تغییرات و اشتباهات نیست و هنوز با مفروضات قبلی به مسئله نگاه می کند. از آنجائی که مفروضات مربوط به قسمت درونی ذهن می شوند و به عبارت دیگر چون آن ها امری درونی هستند نمی توانیم آن ها را به تنهایی فسخ یا از فکر خود جدا سازیم. مثل آن چاقو که نمی تواند دسته اش را ببرد. شناسایی مفروضات خود و دیگران، اولین قدم برای تغییر مفروضات است.

تکنیک تجزیه و تحلیل مورفولوژیک

تکنیک تجزیه و تحلیل مورفولوژیک یا ریخت شناسانه که توسط فریتززویکی ابداع شد، فنی است که بر اساس آن پدیده ی مورد نظر از جهت ساختار کلی و ابعاد مختلف مورد تجزیه و تحلیل قرار می گیرد. به این منظور ابتدا سطوح و ابعاد مختلف موضوع را شناسایی و فهرست می کنیم. برای مثال اگر بخواهیم در مورد بازاریابی یک کالا راه های جدید و بدیعی بیابیم ابتدا باید ابعاد مختلف کالا مثل شکل ظاهری، کاربردهای آن، خواص و فواید آن، وضعیت مشتریان و بازار کالا تبیین و تدوین نمائیم. در این مرحله بایستی سعی کرد ابعاد کالا را بیشتر مشخص کرد. برای اینکه بتوان ابعاد یک موضوع و اجزای متشکله (متغیرهای) آن را با یکدیگر مقایسه و مرتبط نمود، می توان ابعاد اصلی و اجزای آنها را بر روی دایره ای متحد المرکز نوشته و با چرخاندن دایره های مختلف، ابعاد و اجزای آن ها را با هم مقایسه و ارتباط آن ها را حدس زد.

تکنیک دلفی

این تکنیک در سال 1964 توسط نورمن دالکی، اولاف هلمر و نیکولاس رشر معرفی شد. این متد بسیار شبیه به تکنیک طوفان ذهنی است با این تفاوت که افراد هیچ گاه به صورت گروه در یک جلسه و دور یک میز جمع نمی شوند و در واقع رویارویی مستقیم رخ نمی دهد. اساس و فلسفه این تکنیک این است که افراد در تکنیک طوفان فکری به علت شرم و خجالت نمی توانستند بعضی از ایده هایشان را مطرح نمایند، لذا در این روش افراد به صورت کلامی و رو در رو درگیر بحث نمی شوند. بلکه رئیس گروه موضوع را به همه اعلام می کند و سپس هریک از افراد به طور جداگانه ایده هایشان را به صورت کتبی (حتی می تواند بدون ذکر نام باشد) برای رئیس گروه ارسال می کنند. سپس رئیس گروه تمام ایده های پیشنهادی را برای تک تک اعضا ارسال می کند و از آن ها می خواهد که نسبت به ایده های پیشنهادی دیگران فکر کنند و اگر ایده ی جدیدی به نظرشان می رسد به آن ها اضافه کنند. این عمل چندین بار تکرار می شود تا درنهایت اتفاق آرا به دست آید. فن دلفی شامل دعوت به مشورت و مقایسه ی قضاوت های بی نام چند نوبتی اعضا ی یک تیم در باره تصمیم یا مسئله می شود.

چه موقع از فن دلفی استفاده می شود ؟

  1. هنگامی که می خواهید نظر اعضای یک تیم را در مورد شخصی به دست آورید بی آنکه روبرو شدن آنان سبب احتمال خطا در قضاوت شود.
  2. هنگامی که اعضای یک تیم در یک جا مستقر نباشند.
  3. زمانی که لازم است اعضای تیم نسبت به تصمیمی که می گیرند و عواقب آن به طور کامل آگاه و مسئول باشند.
  4. هنگامی که حضور چهره های بالادست و فشار همتایان بر تصمیم گیری اثر می گذارد.

تکنیک استخوان ماهی (Fishbone Diagram/علت و معلول)

یکی از روش های بسیار سودمند برای شناسایی مسائل نمودار استخوان ماهی است. نمودار استخوان ماهی که گاهی به آن نمودار ایشیکاوا نیز می گویند توسط پرفسور کائور ایشکاوا از دانشگاه توکیو طراحی شد. هدف اصلی این تکنیک، شناسایی و تهیه فهرستی از کلیه علل احتمالی مسئله مورد نظر است. این تکنیک در درجه اول یک تکنیک گروهی شناسایی مسئله است اما توسط افراد قابل استفاده می‌باشد.درست است که این تکنیک را در قالب مقاله خلاقیت در کارآفرینی آورده ام اما از این تکنیک در جاهای مختلف که قصد حل یک پروژه یا چالش را دارید می توانید استفاده کنید.

تکنیک بازگشت به مشتری

می توانیم با روی برگرداندن از مسائل مربوط به تولید و روی آوردن به مسائل مربوط به بازاریابی، رابطه بین فعالیت های خود و مشتریان را به لحاظ محصول، قیمت، تبلیغ، توزیع و بازار مورد نظر، بررسی می کنیم. در واقع از نگاه مشتری به محصولاتمان نگاه کنیم این نگاه باعث می شود علاوه بر داشتن خلاقیت در کارآفرینی بتوانیم محصولات خود را با تاکید بیشتر بر نیاز مشتری و بازار و کمتر احساساتی شدن در مورد محصولاتمان بررسی کنیم.

تکنیک گروه اسمی

فن گروه اسمی جنبه های رأی دادن بدون بحث های محدود ترکیب می کند که توافق به دست می آید و شما بتوانید به یک تصمیم گروهی برسید.

چه موقع از فن تکنیک گروه اسمی استفاده می شود ؟

  1. با موضوعی بحث انگیز، حساس، دارای موافق و مخالف یا بسیاری برجسته مواجه هستید و تصور می کنید عقیده های ضد و نقیض و ده‌ها دلیل جزئی و تفصیلی ممکن است بحث را فلج سازد.
  2. می خواهید مشارکت مساوی همه‌ی اعضا را تضمین کنید.
  3. علت اساسی و ریشه ای یک مسئله را شناخته، ولی شناخت نحوه ی اقدام و انتخاب یک گزینه از میان گزینه های بسیار مشکل است.

تکنیک سینکتیکس/Synectics

تکنیک سینکتیکس در سال 1976 توسط گوردون و پرینس معرفی گردید. واژه سینکتیکس از ریشه یونانی الاصل synetikos به معنی فشار دادن دو چیز به یکدیگر و یا متصل کردن چند چیز مختلف گرفته شده است این واژه به این دلیل انتخاب شده است که خلاقیت نیز نوعی هماهنگ کردن چیزهای مختلف در یک قالب یا ساختار جدید است و هر اندیشه خلاقی از تفکر سینکتیکس بی‌بهره نمی باشد این تکنیک روشی است برای برانگیختن تفکر خلاق در میان گروهی از افراد که گرد هم می آیند.

فرآیند بکار گیری سینکتیکس:

به طور کلی فرآیند به کار گیری این روش عبارت است از:

  1. شناسایی و تعریف مشکل و تجزیه و تحلیل آن به منظور رسیدن به ماهیت و شناخت جوهره‌ی آن
  2. ارتباط دادن جوهره‌ی به دست آمده با موضوع غیر مرتبط (ساختن وضعیت مشابه)
  3. کشف راه حل هایی برای موضوع مشابه (راه حل های مشابه)
  4. تلاش برای تبدیل راه حل های به دست آمده به راه حل های نهایی برای مشکل اصلی

دراین یادداشت به صورت مبسوط به انواع تکنیک های خلاقیت در کارآفرینی پرداختیم و سعی کردیم نگاه کاملی از فنون مختلف که یک کارآفرین باید برای کسب و کار خود استفاده کند  ارائه دهیم تا بتواند یک کسب و کار خلاق داشته باشد و با خلاقیت در کارآفرینی حداکثر سود را کسب کند.

اهرم سازی پول

برای سرمایه گذاری با حداقل سرمایه و بیشترین سود نیازمند اهرم کردن پول هستید. شیوه هایی که برای سود بیشتر مالی استفاده می شود به اصطلاح اهرم مالی  یا اهرم سازی پول گفته می شود. اهرم مالی را می توان از طریق حق اختیار در معامله، قراردادها یا ودیعه ایجاد کرد. شاید گفت بیشترین استفاده از اهرم مالی در املاک و مستغلات است. در این مدل با استفاده از وام یا خرید خانه می توان اهرم مالی ایجاد کرد. همچنین در تامین سرمایه یا دارایی یک شرکت می توان از اهرم های مالی استفاده کرد. اما باید دقت کرد بهره وام دریافتی کمتر از ارزش سهام شرکت باشد.

روش های ایجاد اهرم کردن پول

مهم ترین روش هایی که می توان با آن اهرم مالی ایجاد کرد قرض گرفتن، خریدن دارایی ثابت، استفاده از قراردادها یا ودیعه است. به عبارت ساده تر کسانی که برای تامین کسری سرمایه خود از بدهی استفاده می کنند در اندیشه اهرم کردن پول هستند.

به عنوان مثال فردی که برای سرمایه گذاری با سود بالاتر نیاز به سرمایه 200 میلیون تومان دارد ولی در حال حاضر فقط 10 میلیون تومان دارد می تواند با گرفتن وام کسری بودجه خود را تامین کند و از اهرم مالی استفاده کند.اما نکته بسیار مهم این است که برای سرمایه گذاری خیلی باید دقت کرد و حساب شده اقدام کرد زیرا اهرم مالی همانطور که می تواند سود بیشتر به همراه داشته باشد می تواند ضرر زیادی را هم به بار آورد. به صورت کلی اهرم مالی ریسک زیادی دارد.همچنین خرید سهام سرمایه گذاری است که کنترل آن مشکل و غیر قابل پیش بینی است و می تواند پر ریسک و خطرناک باشد.

در صورت استفاده از اهرم مالی به نکات زیر توجه کنید

۱- برای کارها یا سرمایه گذاری هایی از اهرم مالی استفاده کنید که کنترل نسبی بر روی درآمد و هزینه ها داشته باشید. در غیر این صورت پیش بینی سود پیچیده و مشکل می شود و ممکن است به جای سود، زیاد کنید.

۲- بازده سرمایه گذاری حاصل از وام بیشتر از هزینه بهره باشد. اگر بدون توجه به این موضوع دست به سرمایه گذاری از طریق اهرم مالی بزنید زیان شما حتمی خواهد بود. بیشتر در خرید ملک یا مستغلات این اتفاق می افتد، اما باید دقت کرد پیش بینی روند بازار بسیار مهم است برخی اوقات به جای سود فقط زیان دارد.

۳-  از مشورت کردن با افرادی که هیچ تخصصی در زمینه سرمایه گذاری شما ندارند یا خودشان در آن زمینه سرمایه گذاری نکرده اند بپرهیزید.

۴- از روش های مختلف سوادمالی مالی مثل: افزایش درآمد، ایجادمنابع چندگانه درآمدی، افزایش سواد مالی، بودجه بندی و … استفاد کنید.

اهرم سازی پول یکی از روش های سواد مالی است که خروجی سرمایه را بیشتر می کند.درسال های قبل پس انداز دربانک هم یک اهرم بود که با وضعیت تورم و کاهش ارزش ریال دیگر این موضوع پیشنهاد نمی شود.

داستان کارآفرینان جهان

در این مقاله قصد داریم به داستان کارآفرینان جهان بپردازیم و ببینیم سبک زندگی و روش آنها چگونه بوده است پس با ما همراه باشید

هدف همه انسان‌ها در زندگی رسیدن به موفقیت است. دست‌یابی به این هدف آسان‌تر می‌شود اگر بدانیم مشهورترین کارآفرینان برتر جهان هم از ابتدا «مشهورترین» نبوده‌اند! بلکه انسان‌هایی عادی بودند و در میان مردم عادی دیگر زندگی می‌کردند؛ اما چرا امروز، ما آن‌ها را «مشهورترین» و «موفق‌ترین» می‌نامیم؟

در تلاش برای یافتن جواب این سؤال، فهرستی ۱۱ نفره، از کارآفرینان برتر جهان را  تحت عنوان داستان کارآفرینان جهان گردآوری کردیم تا ببینیم واقعاً چه ویژگی‌هایی موجب این اندازه از شهرت و موفقیت آن‌ها شده است.

اپرا وینفری

اپرا وینفری یکی از افرادی است که توانسته از زندگی فقیرانه خود در کودکی، به ثروتمندترین آفریقایی-آمریکایی قرن بیستم تبدیل شود. «ملکه‌ی میزگرد روزها» که ثروت او را بیش از ۳ میلیارد دلار تخمین می‌زنند را می‌توان بانفوذترین زن در جهان نامید؛ چراکه قدرت و نفوذش می‌تواند باعث موفقیت یک کتاب یا رئیس‌جمهور شود!

موفقیت باورنکردنی او را می‌توان متأثر از تربیت خاص وی و انضباط فردی دانست. مادرش خدمتکار بود و به همین خاطر کودکی‌اش را در فقر واقعی و پر از فراز و نشیب سپری می‌کرد. او همیشه در مدرسه به خاطر پوشیدن لباس‌های کهنه‌ای که از کیسه‌های سیب‌زمینی دوخته‌شده بود، مورد تمسخر همکلاسی‌ها و اطرافیان قرار می‌گرفت.

اولین موفقیت کاری او، استخدام در رادیوی محلی سیاه‌پوستان بود. حمایت و تشویق‌های مدیران رادیو، باعث شد اپرا همه تلاش خود را برای ارتقای سطح شغلی خود بکند، تلاشی که درنهایت منجر به حضور خانم وینفری در تلویزیون شد.

رابرت ایبرت (Robert Ebert)، خانم وینفری را برای اجرا در برنامه‌ی «شوی تلویزیونی اپرا» تشویق کرد. برنامه‌ای که در مدت کوتاه به یکی از موفق‌ترین و پربیننده‌ترین برنامه‌های تلویزیونی آمریکا تبدیل شد.

والت دیزنی

والت دیزنی علاقه زیادی به نقاشی داشت و در کودکی معمولاً با کشیدن نقاشی اسب‌های مزرعه، خود را سرگرم می‌کرد. وقتی بزرگ‌تر شد، به‌عنوان یک کارتونیست در دفتر روزنامه استخدام شد؛ ولی نتوانست به موفقیت چشمگیری دست یابد. وی درنهایت وارد بخش آگهی‌های بازرگانی تلویزیون شد و کم‌کم به انیمیشن علاقه پیدا کرد و توانست استودیوی شخصی خود را درزمینه‌ی تولید انیمیشن راه‌اندازی کند.

اسوالد خرگوش خوش‌شانس، اولین کاراکتری بود که دیزنی در کمپانی خودش آن را ساخت؛ اما تمام حقوق این شخصیت کارتونی و حق تولید آن به‌طور کامل در اختیار کمپانی یونیورسال بود. به همین خاطر وقتی والت از کمپانی یونیورسال جدا شد، تلاش کرد تا شخصیت کارتونی جدیدی را خلق کند که همه حقوقش متعلق به کمپانی دیزنی باشد و این، نقطه‌ی آغاز تولد میکی‌موس شد

خلق این شخصیت کارتونی جدید، سکوی پرش خوبی برای کمپانی دیزنی شد؛ اما این هم نتوانست والت را راضی کند، به همین خاطر تصمیم به ساخت بزرگ‌ترین و باشکوه‌ترین پارک تفریحی دنیا گرفت؛ «دیزنی لند» پارک بی‌نظیری که مشابهش در دنیا وجود ندارد.

اکنون کمپانی والت دیزنی یکی از بزرگ‌ترین غول‌های سرگرمی در دنیا به شمار می‌رود و بدون شک، دیزنی را هم می‌توان نمونه‌ی یک کارآفرین موفق، فوق‌العاده و خلاق در دنیا دانست.

جی.کی. رولینگ

جی.کی. رولینگ نام خالق داستان‌های مشهور و خواندنی هری‌پاتر است. تا قبل از نگارش داستان‌های هری‌پاتر، به‌عنوان یک زن معمولی تلاش می‌کرد تازندگی‌اش را اداره کند. او بعد از فروش مجموعه داستان‌های هری‌پاتر شهرت زیادی به دست آورد و توانست به یکی از زنان ثروتمند جهان تبدیل شود. در حال حاضر ثروت او را در حدود یک میلیارد دلار تخمین می‌زنند.

شاید همین موفقیت چشمگیر و باورنکردنی باعث شد شایعاتی مبنی بر اینکه رولینگ برای نگارش مجموعه کتاب‌های هری‌پاتر روح خود را به شیطان فروخته است، بر سر زبان‌ها بیفتد. درست شدن این شایعات و دهان‌به‌دهان شدن آن نشان از موفقیت چشمگیر و باورنکردنی وی دارد.

جان پاول دیجوریا

امروزه جان پاول بیشتر به خاطر محصولات پل‌میچل و پترون تکیلا شناخته می‌شود. جان پاول دیجوریا همه‌چیز را از صفر شروع کرد. وی از والدینی آلمانی و ایتالیایی متولد شد و کودکی خود را در پرورشگاه و در میان گروه‌های خیابانی گذراند.

وقتی برای اولین بار سیستم پاول ویچل را راه‌اندازی کرد، برای فروش محصولاتش به در خانه‌ها مراجعه می‌کرد و مجبور بود شب‌ها را در اتومبیلش صبح کند. برای رسیدن به موفقیت، هزینه‌های زیادی پرداخت کرد. در حال حاضر درآمد سالانه‌ی وی را در حدود ۹۰۰ میلیون دلار تخمین می‌زنند.

جان پاول دیجوریا ثابت کرد که برای بهتر شدن در هر چیزی باید سختی‌ها را تحمل کرد و از تلاش دست نکشید.

مادام سی.جی والکر

سارا بردلاو مشهور به سی.جی والکر را می‌توان یک زن اُعجوبه دانست. او به‌عنوان اولین سیاه‌وسفید میلیونر آمریکایی شناخته می‌شود. وی در سال ۱۸۶۷ متولد شد. والدین، خواهر و برادرش در مزارع لوئیزیانا به‌عنوان برده کار می‌کردند. او اولین فرد از اعضای خانواده بود که شانس با او همراه شده و در آزادی کامل متولد شد.

مادام سی.جی والکر زمانی که مشاهده کرد موهایش به دلیل کار در رخت‌شو خانه و تماس با مواد شوینده شروع به ریختن کرده است، تصمیم گرفت دارویی برای ترمیم موهایش درست‌ کند. ریختن مو، مسئله‌ای بود که بسیاری از زنان کارگر در رخت و خانه در آن زمان درگیرش شده بودند و خانم والکر، به‌جای کنار آمدن با این مسئله تصمیم گرفت به دنبال راه‌حل آن باشد؛ و این آغاز کار حرفه‌ای او درزمینه‌ی تولید محصولات مو و زیبایی برای زنان سیاه‌پوست بود.

همان‌طور که انتظار می‌رفت، وی برای رسیدن به هدفش با مشکلات زیادی دست‌وپنجه نرم کرد. خانم والکر یک زن باهوش، خلاق و کارآفرین است که کاملاً می‌توان او را در این زمینه موفق دانست.

استیو جابز

وقتی تصمیم می‌گیرید در مورد افراد کارآفرین مطلبی بخوانید و یا بنویسید، نمی‌توانید خیلی راحت از کنار اسم استیو جابز، یکی از مشهورترین کارآفرینان برتر جهان، رد شوید. استیو جابز به دلیل مشکلات مالی و عدم توانایی والدینش در پرداخت هزینه‌های تحصیل مجبور به ترک دانشگاه شد. هرچند به‌طور غیررسمی در برخی از کلاس‌ها ازجمله کلاس خوشنویسی شرکت می‌کرد. حضور وی در این کلاس‌ها و یادگیری خطاطی بعدها به او کمک کرد تا انقلابی را در طراحی خط و انواع آن پدید آورد (می‌توان گفت اگر جابز در آن کلاس‌های خوشنویسی شرکت نمی‌کرد، شاید امروزه این‌همه تنوع فونت در دنیای دیجیتال نداشتیم!).

در ادامه‌ی مسیر زندگی برای رسیدن به موفقیت، کمپانی اپل را با یکی از دوستان دوران کودکی‌اش به نام استیو زنیاک که متخصص الکترونیک بود، راه‌اندازی کرد. اغلب از او بانام پدربزرگ دنیای دیجیتال یاد می‌شود. درواقع کار استیو یک تغییر بزرگ و شگرف در دنیای الکترونیک به وجود آورد. در زمان مرگش ثروت خالص وی را در حدود ۸.۳ میلیارد دلار تخمین زدند و اعتبار و نام او صرف بسیاری از محصولات رایانه‌ای نسل بعدش هم شد.

اندرو کارنگی

اندرو کارنگی دانش‌آموزی بود که در تمام دوران مدرسه، همیشه سر کلاس چُرت می‌زد و یا حواسش پرت بود. خودش هیچ‌گاه از دوران مدرسه به‌خوبی یاد نمی‌کرد و می‌گفت هیچ‌وقت دوست ندارم دوباره به آن روزها برگردم؛ هرچند امروزه، تاریخ از او به‌عنوان یک کارآفرین موفق یاد می‌کند.

وی زندگی بسیاری سختی داشت و در خانواده‌ای فقیر بزرگ شد. در کودکی مجبور بود در کارخانه کار کند و بیشتر شب‌ها برای فرار از احساس گرسنگی خودش را به‌زور می‌خواباند.

کارنگی قبل از اینکه شرکت خود (شرکت فولاد ایالات‌متحده یا یو. اس. استیل) را راه‌اندازی کند، مدتی را به‌عنوان کارمند شرکت راه‌آهن پنسیلوانیا مشغول به کار بود و در این کار نیز بسیار موفق بود. علیرغم اینکه او را می‌توان یکی از ثروتمندان آمریکایی دانست، ولی دست سخاوت خوبی داشت و سعی می‌کرد بیشتر ثروت خود را صرف امور خیریه کند.

معتقد بود مردی که ثروتمند بمیرد، بی‌آبرو مرده است. بیش از ۹۰ درصد از ثروت خود را صرف خیریه‌ها و بنیادهای مربوطه کرد.

بنجامین فرانکلین

تنها یک کارآفرین قادر است که برخی از آزمایش‌های خاص بنی را تکرار کند. بیشترین شهرت فرانکلین به‌واسطه‌ی کشف و طرح نظریاتی چون میله‌ی برق‌گیر، عینک دو کانونی، اجاق چوب سوز فرانکلین و هماهنگ شیشه‌ای شهرت یافت.

مانند خیلی از کارآفرینان برتر جهان که قبل و یا بعد از وی می‌زیسته‌اند، فرانکلین را می‌توان مرد هزار شغل دانست. دانشمند، چاپگر، سیاستمدار، مخترع، نویسنده، دیپلمات و تاجر فقط تعداد انگشت‌شماری از شغل‌ها و حرفه‌هایی است که او در طول عمرش آن را انجام داده است.

 جان دیویس راکفلر

حتی اگر جان دیویس راکفلر را ثروتمندترین مرد تاریخ آمریکا بدانیم، نمی‌توانیم بگوییم که تنها بخت و اقبال خوب باعث رشد و پیشرفتش شده است. راکفلر یکی از ثروتمندترین مردانی است که تابه‌حال می‌زیسته است. پدرش فروشنده‌ی دوره‌گرد بود وزندگی فقیرانه‌ای داشتند. در خردسالی با فروش شکلات و انجام کارهای پیش و پا افتاده همسایگان، سعی می‌کرد درآمد مختصری داشته باشد تا اینکه تلاش و پشتکارش بالاخره نتیجه داد و کمپانی استاندارد اویل را بنیان نهاد. هیچ شغل و کسب‌وکاری مثل تجارت نفت نیست و همین عامل رشد و افزایش ثروت راکفلر شد.

هرچند در دوره‌ای وی متهم به انجام کسب‌وکارهای پشت پرده برای خارج کردن رقبای اصلی‌اش از این حرفه شد، بااین‌حال بیش از ۵۰۰ میلیون دلار از ثروت خود را صرف کارهای عام‌المنفعه و خیریه کرد.

هانس کریستین اندرسون

عزم و اراده‌ی هانس کریستین اندرسون او را تبدیل به یکی از مشهورترین و موفق‌ترین کارآفرینان جهان کرد.

کودکی اندرسون در فقر گذشت، در چهارده‌سالگی به کپنهاگ رفت و یک فالگیر به او نوید یک زندگی خوب را داد و به او گفت علیرغم درد و مشقت‌های زیاد در کودکی، فرد مشهوری خواهد شد.

پیش‌بینی‌ای که درنهایت به حقیقت پیوست. اندرسون تلاش کرد تا بازیگر و خواننده شود، ولی در این کار نتوانست موفقیت چندانی به دست بیاورد. مدیر تئاتر سلطنتی دانمارک از اندرسون خوشش آمد و زیر بال و پرش را گرفت تا اندرسون بتواند به تحصیلاتش ادامه دهد. در مدرسه به‌شدت از سوی دانش آموزان و مدیر مورد تمسخر و آزار و اذیت قرار می‌گرفت، به همین خاطر همیشه از آن دوران به‌عنوان یکی از بدترین روزهای زندگی‌اش یاد می‌کرد.

بعد از ترک مدرسه، اندرسون شروع به انتشار نوشته‌هایش کرد. داستان‌هایش به‌سرعت مشهور شد و به همین واسطه شهرتی که آن پیشگو در کودکی به او وعده داده بود، محقق گشت. او هرگز دوران سخت زندگی‌اش را فراموش نکرد. داستان دخترک کبریت فروش، الهام گرفته از داستان زندگی مادرش بود که مجبور بود در کودکی برای گدایی به خیابان برود. هم‌چنین خود اندرسون، داستان جوجه اردک زشت را به‌عنوان زندگی‌نامه‌اش معرفی کرده است.

هانس کریستین اندرسون شخصیت محبوبی در جهان است و هنوز هم‌داستان‌هایش مورد استقبال مردم زیادی در جهان است، بسیاری از داستان‌هایش الهام گرفته از شخصیت‌های انیمیشنی دیزنی بود. به همین دلیل است که داستان زندگی او داستان کارآفرینان جهان را بسیار جذاب تر کرده است.

بیل گیتس

بیل گیتس یکی از کارآفرینان برتر جهان در عصر حاضر است. ثروتمندترین مرد در جهان که ثروتش بیش از ۷۹ میلیارد دلار تخمین زده می‌شود. لقب ثروتمندترین مرد دنیا در ۲۱ سال گذشته، ۱۶ بار به بیل گیتس تعلق‌گرفته است.

بیل گیس یکی از بنیان‌گذاران بزرگ‌ترین شرکت نرم‌افزاری در دنیاست. شرکت مایکروسافت که انقلاب بزرگی را در صنعت رایانه‌های خانگی ایجاد کرد.

گیتس در خردسالی هم علاقه‌ی زیادی به برنامه‌های رایانه داشت و معمولاً در اوقات فراغت به خلق برنامه‌هایی بر روی ترمینال تله‌تایپ رایانه مدرسه می‌پرداخت. بعدها تمام تلاش خود را برای ساخت نرم‌افزاری که بتواند بر روی رایانه‌های شخصی نصب شود، انجام داد و با تولید نرم‌افزار ویندوز به شهرت شگرفی رسید.

بیل گیتس مانند بسیاری از کارآفرینان برتر جهان، بیشتر به خاطر فعالیت‌های عام‌المنفعه‌اش شهرت پیدا کرد و مقدار زیادی از ثروتش را صرف سازمان‌های خیریه و گسترش تلاش‌های علمی کرد. گیتس در سال ۲۰۰۰، موسسه گیتس و مالیندا را بنیان‌گذاری کرد، موسسه‌ای خصوصی که هدفش کاهش فقر، افزایش بهداشت عمومی، بهبود سطح سواد جامعه و دسترسی بیشتر جامعه به فنّاوری بود. گیتس بیش از ۲۸ میلیارد دلار برای بنیان‌گذاری این موسسه هزینه کرد و خودش نیز در آنجا مشغول به کار شد.ما همیشه درباره ی اتفاقاتی که در دو سال آینده رخ خواهد داد، اغراق می‌کنیم؛ اما آنچه در ۱۰ سال آینده رخ خواهد داد را خیلی کم تخمین می‌زنیم. هرگز اجازه ندهید که رکود و سکون به سراغتان بیاید. (بیل گیتس)

دراین مقاله به داستان کارآفرینان جهان پرداختیم و با سبک زندگی آنها آشنا شدیم در مقاله های دیگری به داستان کارآفرینان ایرانی خواهیم پرداخت. قطعا دانستن داستان کارآفرینان جهان و سبک زندگی و رفتاری آنها به ما در کارآفرین شدن و شناختن این دنیا برای ما بسیار مفید خواهد بود.

کارآفرین کیست؟

به نظر شما کارآفرین کیست؟

وقتی می‌گویم کارآفرینی، این‌گونه تصور می‌شود که هرکسی یک کارخانه‌ای راه بیندازد و چند نفر را شاغل کند، به آن کارآفرینی می‌گویند. به‌علاوه واژه کار نیز در زبان فارسی حدود ١٠ معنی دارد. وقتی می‌گویم کارآفرینی، منظور «شغل»آفرینی هم نیست؛ چه برسد به «کار»آفرینی! بنابراین در گام اول با هدف اینکه مفهوم کارآفرینی درست به ما منتقل شود، باید دنبال یک واژه جدید بگردیم! تا بتوانیم بفهمیم کارآفرین کیست؟

کارآفرینی در ایران

متأسفانه در ایران همه گمان می‌کنند که کارآفرین کسی است که برای عده‌ای شغل و کسب ایجاد می‌کند. پس هرکس بنگاهی راه بیندازد که عده‌ای را شاغل ‌کند؛ به‌عنوان کارآفرین شناخته می‌شود. این برداشت موجب شده ما درباره سیاست گذاری کارآفرینی هم به بیراهه برویم. بنابراین حتما باید این برداشت را اصلاح و جایگزین مناسبی برای اصطلاح «کارآفرین» پیدا کنیم.

درواقع کارآفرین کسی است که در هر جایگاهی، شغل یا رشته‌ای که حضور دارد، خط شکنی می‌کند و مرزی را که اطراف خودش دارد یک گام جلوتر می‌برد. استاد، معلم، نقاش، صنعتگر و… هرکدام اطراف خود مرز‌هایی دارند: مرز دانش، مرز فناوری، مرز روش‌های تولید، مرز بازار، مرز کیفیت کالا، مرز نظام اداری و… ازجمله مرزهایی هستند که ما را محصور کرده‌اند و ظرفیت زایش و تولید و خلاقیت و نوآوری و تنوع و تحول را در ما محدود کرده‌اند. کارآفرین کسی است که جسارت می‌کند و این مرزها را می‌شکند.

پس کارآفرین، مدیری خط‌شکن در حوزه فعالیت خودش است که می‌تواند اقتصاددانی باشد و تئوری جدیدی بسازد یا می‌تواند هنرمندی باشد و سبک جدیدی خلق کند یا می‌تواند صنعتگری باشد که کالای جدیدی ابداع می‌کند، کیفیت کالاهای موجود را بهبود می‌دهد، فناوری را ارتقا می‌دهد، بازار‌های جدیدی خلق می‌کند، روش تولید را عوض می‌کند، سازمان تولید را بازچینی و چابک می‌کند و نظایر ‌اینها. پس کارآفرین کسی است که یکی از مرزهایی را که در برابر خود دارد، شکسته و به جلو گام برمی‌دارد. «مرزآفرین» یا «فن‌آفرین» می‌تواند واژه‌های مناسب‌تری باشد.

به‌عبارت‌دیگر، کارآفرین کسی است که در حوزه فعالیت خودش استاندارد‌ها را ارتقا می‌دهد و استانداردهای جدیدی ایجاد می‌کند؛ بنابراین یک مربی ورزشی هم می‌تواند کارآفرین باشد، اگر با استفاده از روش‌های تمرینی جدید و متفاوت، بتواند رکورد‌های جدیدی خلق کند و استاندارد حوزه ورزشی خود را بالاتر ببرد.

آنچه کارآفرینان موفق را از کارآفرینان دیگر متمایز می‌کند سرعت توسعه فعالیت اقتصادی آنان است. آنهایی بیشتر موفق هستند که فعالیت اقتصادیشان را بتوانند به سرعت رشد دهند. آنها موقعیت‌هایی را که در بازار دیگران به آنها توجهی نمی‌کنند می‌یابند و همین ایده بهره برداری کردن از این موقعیت‌ها را در ذهن آنها شکل می‌دهد. آنها خودشان را بخوبی در بازاری که در حال انتقال و تغییر است جا می‌اندازند که از این نظر مبتکر و مخترع شناخته می‌شوند. آنها به دقت پیش بینی می‌کنند که جهت بازارها در حال تغییر است و سپس آماده می‌شوند که بازارها را به راه بیندازند که دین کار را قبلاً کسی انجام نداده بود.

مردم اغلب فکر می‌کنند کارآفرینان در ابتدا موفق هستند چون آنها کالا یا خدمات تازه‌ای ابداع می‌کنند مثل موتور جستجور یاهو. اما اینطور نیست و اغلب کارآفرینان موفق کار خود را با افزایش در کیفیت یک کالا یا محصول ایجاد می‌کنند بدون اینکه چیز تازه ایجاد کرده باشند. آنها اطلاعات کوچکی روی آنچه دیگران انجام می‌داده‌اند ایجاد می‌کنند.

کارآفرینان پس از شروع کار خود به مشتریان توجه می‌کنند و با آرامی‌با اصلاحات دیگر خود را مطرح می‌سازند. سپس آنها به سرعت آنچه انجام می‌دهند را متعادل می‌سازند و این فرایند را بارها تکرار می‌کنند پیشنهاد بهبود کیفیت مطرح شده از طرف Jerry Greenfild Ben cohen منجر به موفقیت برای آنها شد. آنها شروع به ساختن بستنی با قیمت بالاتر با قطعاتی از میوه روی آن کردند این بستنی‌ها برای پاسخ به نیاز مشتریانی ساخته شد که بستنی‌های ساده را دوست نداشتند در آن زمان تولید کنندگان بزرگ بستنی در بازار بستنی میوه‌ای جدید وجود نداشتند و این بازار جدیدی بود که توسط این دو نفر ایجاد شد.

Jack Burton کار آفرین دیگری است که از Vermont شروع کرد. او با بهبود طراحی کالایی که اولین بار در 14 سالگی با آن آشنا شده بود توانست به موفقیت دست یابد با گذشت مدت کمی‌ا ز فارغ التحصیلی از نیویورک نقل مکان کرد و تخته اسکی‌های Burton را درست کرد. او می‌گوید بسیاری از مردم فکر می‌کنند من تخته اسکی جدیدی اختراع کرده ام در حالی که این درست نمی‌باشد.

طرح اولیه تخته اسکی‌ها بوسیله شرکت Brun swick ساخته شد در حالی که این شرکت هیچ گاه پیشرفتی در تخته اسکی‌های ساخته شده ایجاد نکرد. فلسفه Burton بهبود آنچه جا دارد بر اساس نیازهای واقعی مشتریان بود. Burton این مساله را به همگان یاد داد که: اگر محصولات اصلی برای مردم کسالت آور باشد آنها حاضرند با پرداخت پول بیشتر کالای با کیفیت تری بخرند.

این که کارآفرین کیست؟ و آیا ما یک کارآفرین هستیم را هرچند در سطور بالا تعریف کردیم اما اگر شما خود را یک کارآفرین می داند پس خوش آمدید.

استقلال مالی

استقلال مالی به وضعیت گفته می‌شود که فرد با داشتن درآمد کافی برای پرداخت هزینه‌های زندگی بتواند بقیه زندگی خود را بدون نیاز به کار یا وابستگی به دیگران ادامه دهد. درآمد حاصل بدون نیاز به کار در شغل معمولاً به‌عنوان درآمد غیرفعال (مثل گرفتن اجاره از املاک یا سود سهام) شناخته می‌شود؛ اما رسیدن به استقلال مالی چگونه اتفاق می‌افتد؟

ده کلید به نقل از رابرت کیوساکی

۱. مسئولیت کامل کارهایتان را بپذیرید.

هر انتخابی که می‌کنید نتایج منطقی خودش را دارد، برخی از این انتخابها منجر به سوخت سرمایه شما برای همیشه می‌شود. ازاین‌رو شما باید با پذیرش مسئولیت سرمایه‌گذاری‌تان نسبت تأمین امنیت مالی‌تان اقدام کنید. این را هم باید بدانید که انتخاب هرگونه تصمیم در امروز، تأثیر مستقیمی بر زندگی آینده‌تان خواهد داشت؛ بنابراین شما بایستی هرگونه تصمیمات، خریدها و هزینه کردها حول اهداف بلندمدت مالی‌تان را به نحو احسن بررسی و برآورد کنید.

۲. مراقب مخارج خود باشید.

ما در جامعه‌ای مصرف-محور زندگی می‌کنیم که ما را پیوسته وادار به خرج کردن می‌کند. عادت خرج کردن شما یکی از اصلی‌ترین دلایلی ست که چرا شما نمی‌توانید با راحتی آینده مالی‌تان را تأمین کنید. همه مخارجتان را بررسی کنید و قبل از هر خریدی دو بار در مورد آن فکر کنید. انجام این کار در ابتدا کمی مشکل به نظر می‌رسد، خصوصاً اگر آدم ولخرجی باشید، اما زمانی که مدیریت مخارجتان را یاد گرفتید، به دست آوردن استقلال مالی آسان و خوشایند است.

۳. تعیین بودجه مشخص برای مخارج الزامی است.

تعیین بودجه مشخصی برای مخارج وزندگی کردن با همه محدودیت‌هایی که برایتان ایجاد می‌کند یکی از الزامات رسیدن به استقلال مالی در زندگی است. تعیین بودجه شمارا ملزم به مدیریت درآمد و کنترل هزینه کردها کرده و حس مسئولیت‌پذیری در شما ایجاد می‌کند. اگر می‌خواهید امنیت مالی داشته باشید، تعیین بودجه ابزار لازم برای رسیدن به آن را در اختیار شما می‌گذارد.

۴. اول به خودتان بپردازید.

بدهی یکی از دلایل عمده عدم امنیت مالی در زندگی بیشتر مردم است. بدهی شمارا از داخل تهی کرده و شمارا از رسیدن به رؤیاها، آرزوها و اهدافتان بازمی‌دارد. بدهی باعث محرومیت شما از شادی‌های آینده می‌شود. نداشتن بدهی باید یکی از اساسی‌ترین اهداف شما در زندگی بوده و شما باید تمام سعی‌تان را در این امر داشته باشید.

اگر خواستار استقلال مالی هستید زندگی بدون بدهی باید یکی از مهم‌ترین اصولتان باشد.

۶. صندوق پس‌انداز اضطراری داشته باشید.

صندوق پس‌انداز بالشی پر از پول نقد است که حداقل به مدت سه ماه هزینه‌هایتان را پوشش می‌دهد. همچنین می‌توانید برای پوشش هزینه‌های پیش‌بینی‌نشده مثل تعمیرات، هزینه‌های درمانی و سایر هزینه‌های اضطراری از آن استفاده کنید. داشتن پس‌انداز اضطراری لازم است چون به شما این اطمینان را می‌دهد که در صورت وقوع چنین موقعیت‌هایی راه فرار دارید و در بدهی نمی‌افتید. اطمینان از اینکه هزینه‌های زندگی‌تان در آینده تحت پوشش قرار می‌گیرد به شما آرامش ذهنی می‌دهد.

یکی از بهترین راه‌های داشتن بالشی از پول نقد ایجاد حساب بانکی مجزا و شروع به پس‌انداز در آن است.

۷. آموختن را متوقف نکنید.

آموختن مسائل امور مالی یا حسابداری بایستی بالاترین اولویت شما باشد.

امروزه منابع بی‌شماری برای تقویت دانش مالی‌تان و نحوه کارکرد آن وجود دارد. مسئولیت کامل امور مالی‌تان را با شرکت در کلاس‌ها و آموختن حسابداری بپذیرید. بجای پرداختن به همه موضوعات در یک جلسه، شما می‌توانید در هر بار یک موضوع را بیاموزید. مثلاً شما می‌توانید در صورت علاقه‌مندی درباره مدیریت بودجه در خانه بیاموزید. بعلاوه موضوعات مالی متعدد دیگری نیز وجود دارد که می‌توانید به ترتیب آن‌ها را یاد بگیرید و بدین‌وسیله سواد مالی‌تان را افزایش دهید.

۸. اهداف روشن و دقیق مالی داشته باشید.

اگر اهداف مالی تعریف‌شده و روشن نداشته باشید، بسیار مشکل است که در جهت تأمین استقلال مالی‌تان گام بردارید. اگر خواهان ایجاد کسب‌وکار بزرگی هستید، با تأسیس شرکت شخصی خودتان در این راه‌کارتان را آغاز کنید؛ و اگر خواستار سرمایه‌گذاری هستید، بیاموزید که فرصت‌های مناسب را به‌محض دسترسی بدان بقاپید. تنها زمانی که اهداف روشنی در ذهنتان دارید قادر به تشخیص توانایی‌هایتان خواهید بود.

داشتن اهداف و تلاش در جهت رسیدن به آن‌ها به شما انگیزه می‌بخشد که در زندگی رؤیایی که هم‌اکنون در ذهنتان دارید زندگی کنید.

۹. بازاریابی شبکه‌ای

هزینه پایین تأسیس یک شرکت بازاریابی شبکه‌ای یکی از مزیت‌های است که ما داریم. آغاز یک کسب‌وکار بزرگ بدون داشتن زمان و سرمایه اولیه بالا بسیار سخت است.

شرکت بازاریابی شبکه‌ای این زمان را در اختیار شما می‌گذارد که مهارت‌های تجاری را بیاموزید و از یک کارمند دون‌پایه به یک بازرگان با درامد بالا ارتقا یابید. ازاین‌رو بازاریابی شبکه‌ای یکی از کامل‌ترین روش‌ها برای تأمین استقلال مالی است. بازاریابی شبکه‌ای سیستم درآمدی مداومی برای شما ایجاد می‌کند که شما حتی در خواب و سفر هم پول درمی‌آورید.

۱۰. ساده‌زیست باشید.

باگذشت زمان زندگی پیچیده‌تر می‌شود. دویدن به دنبال پول و اهداف مالی باعث واماندن شما از چیزهایی می‌شود که در زندگی بسیار مهم هستند. درنتیجه شما شروع به از دست دادن انگیزه‌تان می‌کنید و گرفتار تاریکی می‌شوید. ازاین‌رو بسیار اساسی و مهم است که زندگی‌تان را با پاک‌سازی ذهن از درهم‌وبرهمی و آشفتگی ساده و آسان کنید.

کلید رسیدن به استقلال مالی خیلی ساده است: درامد معمولی خود را به درامد ناشی از سرمایه‌گذاری تبدیل کنید. با این فکر دسترسی به اهدافی که آرزو دارید بدون از دست دادن چیزها و کسانی که در قلبتان جای دادید بسیار ساده و آسان است.

همچنین استاد موفقیت و سخنرانی‌های انگیزشی برایان تریسی هم دریکی از کتاب‌های خود در رابطه با رسیدن به استقلال مالی آن‌هم از صفر می‌گوید:

آیا می‌خواهید به استقلال مالی برسید؟ بیشتر از 80% از میلیونرهای خودساخته از هیچ و حتی کمتر از هیچ شروع کردند. من (برایان تریسی) با این موضوع کاملاً آشنا هستم چون وقتی بزرگ می‌شدم و در سی‌وچندسالگی بودم، هیچ‌گونه پول یا پس‌اندازی نداشتم که حتی بخواهم کاری را شروع کنم. به نظر می‌رسید حتی کمتر از اندازه‌ای که هزینه‌ها و قبض‌ها را پرداخت کنم به دست می‌آوردم و همیشه بدهکار بودم.

برای فرصت‌ها آماده‌باشید

حتی اگر یک فرصت خوب تجاری برایم پیش می‌آمد، هیچ کاری نمی‌توانستم بکنم. همچنان که شروع به مطالعه در مورد موفقیت‌های مالی میلیونرهای خودساخته نمودم، متوجه شدم که تقریباً همۀ اطرافیان من در همان قایق من گرفتار بودند.

رسیدن به ثروت واقعی و یک ثروتمند واقعی شدن در حد یک رؤیای دور از دسترس بود و کمترین احتمال ممکن برای نیل به این آرزو وجود داشت. شاید شما هم در همین وضعیت باشید و مبلغ قبضهای شما بیشتر از درآمد شما باشد.

به ارقام بنگرید

علم آمار کمی ترسناک است. برحسب آمار شرکت‌های بیمه، از هر 100 نفری که به سن بازنشستگی می‌رسند، فقط یک نفر ثروتمند خواهد بود. چهار نفرشان استقلال مالی خواهند داشت؛ پانزده نفرشان پس‌انداز قابل قبولی کنار می‌گذارند؛ و 80 نفر دیگر نیازمند حقوق بازنشستگی بوده یا هنوز کار می‌کنند یا حتی ورشکسته هستند—یعنی این است سرنوشت این مردم بعد از سال‌ها کار با درآمد خوب در این جامعه پیشرفته! خوب چرا این اتفاق می‌افتد؟

چرا مردم در فقر بازنشسته می‌شوند

دو دلیل اصلی برای بازنشستگی در فقر وجود دارد. اول اینکه، آن‌ها هرگز تصمیم نمی‌گیرند ثروتمند بازنشسته شوند. آن‌ها آرزو دارند و امید دارند و دعا می‌کنند، ولی هرگز تصمیم صریح و قاطعی نمی‌گیرند که کاری بکنند. دوم اینکه، حتی اگر آن‌ها تصمیم به بازنشستگی با ثروت بگیرند، آن‌قدر تعلل می‌کنند که دیگر خیلی دیر است. جالبِ که همیشه دلایل خوبی هم برای این تعلل می‌آورند.

با آرزو و تصمیم راسخ شروع کنید

اگر واقعاً و خالصانه می‌خواهید فرصت‌ها را بقاپید، به استقلال مالی برسید و ثروتمند بازنشسته شوید، چهار گام اساسی وجود دارد که باید بردارید. گام اول آرزو کردن است. باید به‌قدری مشتاق باشید که خود را عمیقاً به آن متعهد بکنید و به هرگونه فداکاری لازم تن دهید. گام دوم تصمیم است. باید همین الآن تصمیم بگیرید که هر آنچه لازم است، هرقدر هزینه دارد، هرقدر دور باشد، برای رسیدن به هدفتان از خودتان مایه بگذارید.

اراده و انضباط مالی را در خود پرورش دهید

گام سوم اراده است، باید به هدفتان پایبند باشید و علیرغم همه موانع و مشکلات ایمانتان سست نشود و خود را ملزم به رسیدن به هدفتان بکنید؛ و گام چهارم انضباط است—انضباطی که باید در خود بپرورانید تا عادت‌های خوب و لازم برای رسیدن به استقلال مالی را فراگیرید و به آن‌ها عمل کنید. این‌ها چهار گام هستند، آرزو، تصمیم، اراده، انضباط؛ و می‌توانید موفقیتتان در آینده را با نمره دادن به خودتان با مقیاس ده نمره برای هرکدام اندازه‌گیری کنید.

از کجا شروع کنید: به استقلال مالی دست پیدا کنید

دو چیز است که می‌توانید بلافاصله ایده‌تان را به عمل برسانید:

اول، همین حالا، تصمیم بگیرید که می‌خواهید به استقلال مالی برسید، مهم نیست ابتدای امر چه موانعی سر راهتان قرار دارد. سپس آن را بنویسید، طرحی بریزید و هرروز روی آن کارکنید.

دوم، از پیش تصمیم بگیرید که با هرگونه مانع یا شکستی مقابله می‌کنید و از پیش رو برمی‌دارید. هیچ‌وقت تسلیم نخواهید شد. آن‌قدر به پیشروی ادامه خواهید داد تا درنهایت به هدفتان برسید.

ثبات مالی

به وضعیتی که فرد بتواند هزینه‌های جاری زندگی را پرداخت و مدیریت کند، شوک‌های اقتصادی مثل هزینه‌های درمانی، ازدواج، خرید خانه و غیره و همچنین ریسک‌ها را مدیریت کند و در پرداخت هزینه‌ها متکی به غیر خود نباشد ثبات مالی است؛

اصلا مگه داشتن ثبات در امور پولی مهم است؟

اما باید توجه داشت که ثبات مالی برای یک فرد بسیار مهم است چه آنجا که بخواهد از بانک وام بگیرد و آن‌ها وضعیت مالی‌اش را بررسی کنند و چه آن‌که بخواهد اوضاع زندگی را به‌صورت استاندارد مدیریت کند.

ثبات چی بود؟

درواقع ثبات اقتصادی داشتن به این معنی است که کاملاً بدون بدهی هستید، می‌توانید هزینه‌های زندگی ماهانه خود را با پول اضافی باقیمانده پرداخت کنید؛ یعنی هم مدیریت هزینه‌ها را صورت می‌دهید هم پول بیشتری برای پس‌انداز باقی می‌ماند.

چطوربه اوضاع مالی خودمان را به تناسب برسانیم؟

در رابطه با نحوه رسیدن به ثبات مالی بسیار شبیه راهکارهایی است که تا به این جای کتاب به آن‌ها اشاره‌شده است: بدهی‌ها را بپرداز، پول‌هایت را پس‌انداز کن و به درآمد غیرمولد تبدیل کن، بودجه‌بندی داشته باش، هزینه‌هایت را ثبت و مدیریت کن، برای آینده پولی خود برنامه داشته باش و در جهتش تلاش کن.

داشتن ثبات کافی است؟

درواقع داشتن ثبات درحوزه مالی هرچند اولین قدم در ساخت دنیای زیبای مالی شماست اما قدم بسیار مهمی است چراکه رنگ دنیای شما با رسیدن به شرایط مناسب مالی تغییر می‌کند. پس از وقتی‌که به ثبات مالی می‌رسید دچار استرس کمتری در زندگی مالی خودخواهید بود و می‌توانید به تعالی بیشتر زندگی خود و رسیدن به استقلال مالی و درنهایت رهایی مالی بیندیشید.

چگونه برای سال جدید اهداف مالی تعیین کنیم

یکی از اقداماتی که هرفرد برای سال جدید خود باید در نظر بگیرد تعیین اهداف مالی و به طورکلی برنامه ریزی مالی است.درواقع سوالی که ابتدای سال از خود می پرسیم این است که چگونه برای سال جدید اهداف مالی تعیین کنیم و البته این سوال پرتکرار در جلسات مشاوره های مالی است.اما چگونه می توانیم برای سال جدیدخود هدف گذاری کنیم؟ این سوالی است که یک فرد با سوادمالی به دنبال پاسخ آن است. در اینجا چند راهکار به صورت کلی به شما ارائه می شود که بتوانید حدودهدف گذاری مناسبی را برای امورمالی خود داشته باشید ضمن اینکه تعیین هدف های مالی در بسیاری از حوزه ها هم شخصی است و لازم است براساس اولویت ها و نیازهای خود تعیین کنید.

نوع یک هدفگذاری مالی:

  • نوشتن اهداف مالی خود
  • مشخص کردن هزینه هرکدام از اهداف
  • تعیین نقشه راه و فرآیند اجرای اهداف
  • مستندسازی نتایج

نوع دو هدف گذاری مالی:

  • پرداخت بدهی
  • پس انداز کردن میزان مشخص از درآمد
  • نوشتن یک برنامه مناسب برای سرمایه گذاری
  • طراحی برنامه پرداخت مالیات
  • طراحی برنامه مناسب برای استفاده از خدمات بیمه ای(عمر،سرمایه و …)
  • آغاز یا افزایش مبلغ صندوق هزینه های ضروری(اضطراری)
  • طرای یک برنامه یا بروز رسانی برنامه بازنشستگی

اما کلید طراحی اهداف مالی و فرآیند طراحی آن چیست؟

به طور کلی برای رسیدن به اهداف مالی ما نیازمند انظباط رفتاری در حوزه مدیریت هزینه ها، پرداخت ها و قبض ها، امور مالیاتی، ارزیابی سرمایه گذاری،شناخت و انطباق با مقررات مالی و پولی، هزینه های سرمایه ای و درنهایت برنامه ریزی استراتژیک و تحلیل مالی هستیم.

علت طراحی اهداف مالی

درنهایت علت طراحی اهداف مالی سالانه چیست؟ با طراحی این اهداف شما با نیازهای فعلی و آتی خود روبرو می شوید و براساس مواردی که لحاظ کرده اید آماده انجام و مدیریت امورمالی خواهید شد و بر همین اساس می توانید به طورمناسب تری با شرایط مواجه شوید و جلوی بروز مسائل غیرقابل پیش بینی را تا حد بیشتری بگیرید.

نهایتش که چی؟

این پیش بینی عملا به شما در داشتن ثبات مدیریت مالی شخصی کمک می کند و در میان مدت علاوه بر آرامش مالی باعث رسیدن به رهایی مالی برایتان خواهد شد. پس وقتی فکر می کنید که چگونه برای سال جدید اهداف مالی تعیین کنیم دارید قدمی به سوی رهایی مالی خود بر می دارید.